سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت معاویه «رض» را بهتربشناسیم

دوشنبه 95/1/9
11:33 عصر
مسلمان

 

، 1390853610_cover_1107-copy-220x176

در این قسمت کمی در مورد شخصیت و زندگی بزرگمرد تاریخ اسلام یعنی حضرت معاویه ابن ابوسفیان رضی الله تعالی علیه می پردازیم . دلیل پرداختن به این امر

بی انصافی عده ای در حق حضرت معاویه رضی الله تعالی علیه و نیز ناشناس بودن شخصیت حقیقی و وارسته ی  ایشان نزد جوانان اهل سنت است که امیدواریم بعد از خواندن تمام مطلب بینش و شناخت لازم حاصل گردد.

معاویه از دیدگاه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم
 
معاویه -رضی الله عنه- پس از اظهار نمودن اسلام خویش در روز فتح مکه، به یکی از نزدیکان و مقربان جناب رسول الله -صلی الله علیه وسلم- تبدیل شد، تا جایی که در سلک کاتبان وحی الهی در آمده و این بزرگترین شرف و کرامت است، که به جهت آن بسیاری ازاوقات خویش را درمصاحبت وهمراهی جناب  رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بسر می برد.
نقل است که ابوسفیان نیز پس از اسلام آوردن به خاطر علاقه ای که به پیامبر -صلی الله علیه وسلم- داشت روزی در محضر رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- حاضر شد و گفت: یا رسول الله من قبل از اسلام آوردن در مقابل مسلمانان صف آرایی می کردم و بر علیه شماها شمشیر می کشیدم، الان مرا دستور بده تا جبران گذشته بکنم و رسول الله -صلی الله علیه وسلم- در جواب فرمود: بله؛ سپس ابوسفیان گفت: یا رسول الله، معاویه را برای خدمت خویش قبول فرما و در کار کتابت و نوشتن نامه ها از او کار بگیر.
رسول الله -صلی الله علیه وسلم- باز فرمود: بله؛ بعد از آن ابوسفیان به خاطر علاقه شدید به رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- فرمود:  یا رسول الله -صلی الله علیه وسلم- می خواهم دختر کوچکم را نیز به عقد شما درآورم.
رسول الله -صلی الله علیه وسلم- برای خواسته سومی پاسخ منفی داد. چون در آن وقت دختر دیگر ابوسفیان، یعنی ((ام حبیبه)) را در نکاح داشت و فرمود: این برایم حلال نیست که در یک زمان دو خواهر را در نکاح داشته باشم.
پس از آن معاویه-رضی الله عنه- مدام در خدمت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بود و بعد از ((زید بن ثابت)) از جملهء مقربترین کاتبان رسول الله -صلی الله علیه وسلم- به شمار می رفت.
در این مورد که معاویه-رضی الله عنه- یکی از کاتبان وحی بوده، هیچ اختلافی وجود ندارد و تمامی مؤرخین این را نقل کرده اند.
ابن کثیر می گوید: ان معاویه یکتب الوحی لرسول الله -صلی الله علیه وسلم- مع غیره من کتاب الوحی[1] ؛ معاویه آیات نازله را همراه دیگر کاتبان وحی برای پیامبر می نوشت.
درمورد مشورت رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- با حضرت جبرئیل وتایید معاویه-رضی الله عنه- از جانب حضرت جبریل به عنوان کاتب امین، حدیث ضعیفی وجود دارد.  
روی عن علی و جابر ابن عبدالله ((أن رسول الله -صلى الله علیه وسلم- استشار جبرئیل (علیه السلام) فی استکتابه معاویه فقال: استکتبه, فإنه أمین))[2]
در این مدتی که معاویه -رضی الله عنه- در معیت رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- به سر می برد، رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بارها برای او دعای خیر نمود،  و این ناشی از محبت رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- نسبت به ایشان است.
اکثر مؤرخین و محدثین حدیث مشهور را که در آن دعاهای مختلفی برای معاویه-رضی الله عنه- صورت گرفته، نقل کرده اند.
در اینجا ما آنچه را که تمامی مؤرخین آن اتفاق دارند، ذکر می کنیم:
صاحب الاستیعاب این حدیث را از معاویه بن صالح نقل می کند: سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- یقول: (اللهم علم معاویه الکتاب والحساب وقه العذاب)[3] و در بعضی روایات: ((وأدخله الجنه)) را نیز اضافه کرده اند.
ابو سهر نیز این حدیث را از عمیره مزنی روایت می کند. همچنین امام احمد در مسند،  ترمذی در صحیحش و ابن عساکر در تاریخ دمشق، این حدیث را نقل کرده اند.
قال مروان الطاهری: ثنا سعید بن عبدالعزیز، حدثنی ربیعه بن یزید، سمعت عبدالرحمن بن ابی عمیره یقول: سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- یقول لمعاویه: (اللهم اجعله هادیاً مهدیاً واهده واهد به)[4] ؛ بار خدایا، او را هدایت دهنده و هدایت یافته بگردان و او را هدایت کن و وسیله هدایت مردم قرار بده.
روایت دیگری وجود دارد که روزی رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- حضرت ابوبکر -رضی الله عنه- و حضرت عمر -رضی الله عنه- را امر فرمود که در مورد مسئله ای با هم مشورت کنند و نتیجه را به رسول الله -صلی الله علیه وسلم- اطلاع دهند. اما ظاهراً ایشان در این مورد به نتیجه ای نمی رسند. رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- فرمود: (ادعوا معاویه) معاویه را برای مشورت خود دعوت کنید و از او نظر خواهی نمائید(فانه قوی امین) چرا که ایشان هم توانا هستند و هم امین و امانتدار.[5] ؛ یعنی در تفکر و تدبر در سطح بالای می باشد و در اظهار نظر خیانت نمی کند.
قال أبو مسهر ومحمد بن عائز:  عن صدقه بن خالد،  عن وحش بن حرب بن وحشی عن أبیه عن جده،  قال:  أردف النبی -صلی الله علیه وسلم- معاویه بن أبی سفیان خلفه فقال:  ما یلینی منک؟  قال:  بطنی.  قال:  (اللهم املاه علماً).  زاد أبو مسهر:  أو (حلماً )[6]
امام ذهبی حدیث بالا را از ابومسهر نقل می کند که روزی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بر مرکبی سوار بود و معاویه نیز پشت سر رسول الله -صلی الله علیه وسلم- سوار شده بود. رسول الله -صلی الله علیه وسلم- از او پرسید: چه قسمتی از بدن تو به من چسبیده؟ معاویه گفت: شکم (و سینه ام). رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود:  خدایا! آن را (سینه اش را) از علم مملو و پر بگردان. ابو مسهر (حلم) را نیز اضافه کرده است که این در کتب دیگر نیامده است.
اما بیهقی این حدیث را نقل می کند که روزی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- برای وضو جایی تشریف بردند، معاویه-رضی الله عنه- نیز به دنبال ایشان رفت و برای آن حضرت آب برد. رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بعد از وضو گرفتن به او نگاه کرد و فرمود: ((ان ولیت امراً فاتق الله واعدل))[7]
بر اساس این حدیث می توان به این نتیجه رسید که رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- می دانست که در آینده، معاویه -رضی الله عنه- صاحب حکومت و خلافت می شود به همین جهت او را سفارش می کند که اگر خلافت و حکومت و اداره امور به شما محول شد، آنگاه نیز از خدا بترس و تقوی را پیشه خود ساز، همچنین با عدالت رفتار کن.
خود معاویه-رضی الله عنه- بعد از شنیدن این گفته رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم-  و احادیث دیگری از ایشان می فرماید: من همیشه گمان می بردم که به خاطر این سخن رسول الله -صلی الله علیه وسلم- من مورد این آزمایش و امتحان قرار می گیرم و به حکومت و خلافت می رسم.
علامه ابن کثیر در البدایه و النهایه این حدیث را اینگونه نقل می کند: عن عمر بن یحیی بن سعید بن العاص بن جده سعید،  أن معاویه أخذ الاداوه فتبع رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فنظر الیه فقال له: ((یا معاویه إن ولیت أمراً فاتق الله واعدل)) قال معاویه: فما زلت أظن أنی مبتلی بعمل لقول رسول الله -صلی الله علیه وسلم-))[8] روی اسماعیل بن ابراهیم بن مهاجر عن عبد الملک بن عمر قال: قال معاویه: والله ما حملنی علی الخلافه إلا قول رسول الله -صلی الله علیه وسلم- لی: یا معاویه! إن ملکت فاحسن)).
این حدیث پیشگویی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- را درمورد حکومت و خلافت معاویه-رضی الله عنه- ثابت می کند. به همین جهت او را سفارش کرده و برایش دعا می کند.
علامه ابن کثیر، حدیث دیگری را در البدایه و النهایه نقل می کند که خلاصه آن این است: رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- فرمود:  ستونی را از نور مشاهده کردم که از زیر سرم بیرون آمده در حالی که همچنان می درخشید در شام استقرار یافت.[9] این حدیث را یعقوب بن سفیان از حضرت عمر -رضی الله عنه- روایت می کند.
حدیث دیگری در مورد حکومت و خلافت معاویه -رضی الله عنه- در مجمع الزوائد نقل شده است:
قال عمرو بن العاص،  سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- انه یقول: ((اللهم علمه الکتاب و مکن له فی البلاد وقه العذاب))[10] خدایا معاویه را علم کتاب نصیب بفرما و او را در شهر متمکن فرما (حاکم بگردان) و او را از عذاب محفوظ دار.
[1] – البدایه و النهایه / ج 8 / ص 122?
[2] – البدایه والنهایه / ج 8 / ص 123?
[3] – الاستیعاب / ج 3?
[4] – تاریخ الاسلام / شمس الدین ذهبی / ج 2 / ص 325?
[5] – تاریخ دمشق / ج 16 / ص 345?
[6] – تاریخ الاسلام / امام ذهبی / ج 2 / ص 310?
[7] – البدایه و النهایه / ابن کثیر / به نقل از بیهقی / ج 1?
[8] – البدایه و النهایه / ج 8 / به نقل از بیهقی.
[9] – البدایه و النهایه / ج 8?
[10] – حضرت معاویه و حقایق تاریخی / به نقل از مجمع الزوائد / ج 9 / ص 356?
 
معاویه -رضی الله عنه- از دیدگاه تابعین
 
معاویه-رضی الله عنه- نزد تابعین، تبع تابعین، سلف صالح و بزرگان دین دارای مقام و جایگاه ویژه ای است، و تمامی سلف و خلف صالح نیز از علماء بزرگ این عصر نیز ایشان را یکی از اصحاب بزرگوار و گرانقدر رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- میدانند.
در اینجا به چند روایت از تابعین در مورد شخصیت و مقام ایشان اشاره می کنیم:
علامه ابن کثیر در البدایه و النهایه می گوید: روزی از تابعی معروف، عبدالله بن مبارک (رحمه الله) در مورد شخصیت معاویه -رضی الله عنه- سؤال شد. ایشان در جواب فرمودند: من در مورد کسی که پشت سر رسول الله -صلی الله علیه وسلم- نماز خوانده و در جواب ((سمع الله لمن حمده)).  ((ربنا و لک الحمد)) گفته است. چه چیزی دارم که بگویم.
همچنین روزی فردی نزد ایشان آمد و سؤال کرد که معاویه-رضی الله عنه- افضل است یا عمر بن عبدالعزیز؟ ابن مبارک با شنیدن این سؤال عصبانی شد و فرمود: شما این دو نفر را با هم مقایسه می کنید؟ (یک صحابی را با یک تابعی؟)؛ به خدا قسم، آن گرد و غباری که در جهاد همراه رسول الله -صلی الله علیه وسلم- روی بدن و بینی معاویه-رضی الله عنه- قرار گرفته است، از عمر بن عبدالعزیز (که به عدالت و تقوی بین تابعین مشهور است) فضیلت بیشتری دارد.[1]
[1] – البدایه و النهایه / ج 8?
 
 عشق و محبت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- در دل معاویه-رضی الله عنه- ریشه دوانیده بود
 
بعد از آنکه معاویه -رضی الله عنه- اسلامش را آشکار کرد، اکثر اوقات شبانه روز در خدمت پیامبر -صلی الله علیه وسلم- بود و هر روز و هر شب و هر ساعت، بر عشق و علاقه اش نسبت به رسول الله -صلی الله علیه وسلم- افزوده می شد. تا جایی که اگر کوچکترین فردی به او چیزی می گفت که حتی خلاف رای او می بود، اما چون از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- برایش نقل می کردند، فوری تسلیم می شد و با جان و دل قبول می کرد.
حدیث مشهوری که اکثر محدثین و مؤرخین آن را ذکر کرده اند این است: روی عبدالاعلی بن میمون بن مهران عن ابیه: ان معاویه قال فی مرضه: کنت أوضیء رسول الله  -صلی الله علیه وسلم- یوماً فنزع قمیصه وکسانیه وفرقعته وخبأت قلامه أظفاره فی قاروره فاذا مت فاجعلوا القمیص علی جلدی، وامحقوا تلک القلامه واجعلوا فی عینی، فعسی الله أن یرحمنی ببرکتها)[1]
البته این حدیث را مؤرخان دیگر با اندکی تغییر نقل کرده اند، خلاصه داستان را که برگرفته از تمام آنها است، نقل می کنیم:
معاویه-رضی الله عنه- قبل از مرگ به پسرش یزید وصیت میکند و بعد از آن این داستان را برایش تعریف می کند: روزی رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- ناخن مبارک را می چیدند و موهای خویش را کوتاه می کردند که من آنها را نیز برداشتم و نزد خود نگه داری کردم، برای چنین روزی. ای پسرم!  وقتی من مردم، پس از غسل، این تکه پارچه را زیر کفنم، بروی بدنم قرار بده و ناخنها و موها را در دهنم و چشمانم و جای سجده ام بگذار. بلکه خداوند به برکت اینها بر من رحم کند و او آمرزنده و مهربان است. این خود نشانه عشق و علاقه شدید نسبت به رسول الله -صلی الله علیه وسلم- می باشد.
همچنین روایت است که معاویه -رضی الله عنه- در زمان حکومت و خلافت خویش شنید که شخصی در یمن است که شباهت زیادی به رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- دارد.  معاویه-رضی الله عنه- برای استاندار آنجا نامه ای نوشت که شخص مذکور را فوراً،  اما در کمال احترام و عزت، اینجا بفرستید. شخص مورد نظر، با کمال عزت و احترام آورده شد، حضرت معاویه -رضی الله عنه- شخصاً برای استقبال و پیشواز او رفت، همین که او را دید،  پیشانی اش را بوسید و مدتی نزد خود نگه داشت.  سپس با او هدایایی داده او را برگرداندند.[2]
ابن کثیر می گوید: حدثنا سلیمان بن عبدالرحمن الدمشقی ثنا یحیی بن حمزه، ثنا ابن ابی مریم ان القاسم بن مغیره ان ابا مریم الازدی اخبره، قال: دخلت علی معاویه. فقال: ما انعمنا بک یا ابا فلان!  فقلت : حدیث سمعته، اخبرک به. سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- یقول: ((من ولاه الله شیئاً من أمر المسلمین فاحتجب دون حاجتهم و خلتهم و فقرهم، احتجب الله دون حاجته وخلته و فقره)) فجعل معاویه حین سمع هذا الحدیث رجل علی حوائج الناس[3].
این حدیث دو مطلب را روشن می نمآید:
اول: اینکه، اطاعت کامل و بدون چون و چرا از رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- به محض شنیدن دستور و حدیث ایشان.
دوم: دلسوزی اصحاب رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- نسبت به ایشان و عدم ترس و واهمه ای از قبول نکردن سخن ایشان.
وقتی این صحابی گرانقدر نگهبانان جلوی خانه و محل کار معاویه-رضی الله عنه- را می بیند، فوراً به سوی او می رود. معاویه-رضی الله عنه- از او می پرسد: چه شده؟ برای چه کاری آمده ای؟ (این گونه شتابان).
حضرت ابی مریم می گوید: حدیثی را از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- شنیده ام، که می خواهم برایتان بخوانم تا از آن مطلع شوید. معاویه -رضی الله عنه- می گوید: بفرما (آماده شنیدن و عمل کردن هستیم).
ابی مریم می گوید: شنیده ام از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- که هر گاه خدا کسی را امیر و پادشاه بگرداند و او با گذاشتن نگهبان و دربان برای مراجعین و ارباب رجوع مانع ایجاد نمآید، خداوند متعال نیز هنگام رجوع این عبد به سوی او تعالی و وقت دعا و خواستن از او تعالی مانع هایی ایجاد می کند و دعای او را قبول نمی کند.
معاویه -رضی الله عنه- با شنیدن این حدیث فوراً شخصی را مامور کرد که در هر ساعت از شبانه روز اگر مراجعه کننده ای آمد، او را نزد من بیاورید.
علامه سیوطی نیز در ((تاریخ الخلفاء)) داستانی در این مورد نقل کرده است:
جبله بن سخیم می گوید: روزی در زمان خلافت معاویه-رضی الله عنه- نزد ایشان رفتم، ایشان را در حالی دیدم که ریسمانی در گردنش انداخته و کودکی آن را به دنبال خود می کشاند، انگار ایشان را مهار کرده است و این گونه با او بازی می کند. از او پرسیدم: ای امیرمؤمنین، این چه کاری است که شما به آن مشغول هستید؟
معاویه-رضی الله عنه- گفت: ای بی عقل! من از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- شنیده ام که فرمود: اگر بچه ای دارید برای خوشحال کردنش با او رفتار بچگانه ای داشته باشید.[4]
[1] – تاریخ الاسلام / ج 2 / ص 316?
[2] – حضرت معاویه و حقایق تاریخی / ص 227 / با اندکی تصرف.
[3] – البدایه و النهایه / ج 8 / ص 128 / به نقل از ترمذی
[4] – تاریخ الخلفاء / سیوطی / ص 195
 
جنگ صفین
 
پس از شهادت حضرت عثمان -رضی الله عنه- انگار رب العالمین تصمیم داشت،  مسلمین را مورد آزمایش قرار دهد، به همین جهت فتنه و آشوب آغاز شد. معاویه -رضی الله عنه- معتقد بود که حضرت عثمان -رضی الله عنه- مظلومانه شهید شده است و نبآید در انتقام گرفتن از قاتلین هیچگونه نرمشی به خرج داد. از آن طرف نیز منافقین که از قبل منتظر چنین فرصتی بودند و خوشحال و خرسند از اینکه بین این دو امیر بزرگ، اختلافی ایجاد شود، خود را در میان لشکریان حضرت علی -رضی الله عنه- پنهان کرده بودند.
به دلایلی که حضرت علی -رضی الله عنه- داشتند، تصمیم گرفت که آنها را تحویل ندهد وهمین سبب ایجاد اختلاف بین حضرت علی و معاویه -رضی الله عنهما- گردید.
علامه ابن کثیر این داستان را اینگونه بیان می کند:
حضرت ابو مسلم خولانی -رضی الله عنه- با جمعی از صحابه نزد معاویه -رضی الله عنه- رفتند و ایشان را به بیعت با حضرت علی-رضی الله عنه- دعوت دادند، و این گونه معاویه
-رضی الله عنه- را خطاب کردند: آیا می خواهی با علی وارد جنگ شوی؟ چه فکر کرده ایی؟ آیا از نظر علم و فضل با ایشان برابری؟ معاویه -رضی الله عنه- پاسخ داد: به خدا قسم من چنین تصوری ندارم، و خیلی بهتر از شما می دانم که حضرت علی -رضی الله عنه- از من بهتر است.  اما آیا شما نیز این را قبول ندارید که عثمان -رضی الله عنه- مظلومانه شهید شد؟ من پسر عمویش هستم. به همین جهت برای انتقام خون او و قصاص از قاتلین، از همه حقدارترم. شما نزد حضرت علی بروید و بگویید، اگر قاتلین حضرت عثمان -رضی الله عنه- را تحویل دهد، امر خلافت را به او می سپارم و همگی با او بیعت می کنیم.
هیات مذکور نزد حضرت علی -رضی الله عنه- آمدند و پیغام معاویه-رضی الله عنه- را رساندند، اما حضرت علی-رضی الله عنه- به دلایل موجهی که در دست داشت از تسلیم قاتلان خودداری نمود، و همین سبب شد که اهل شام که همگی گوش به فرمان معاویه-رضی الله عنه- بودند با حضرت علی بیعت نکنند و اختلاف شروع شد.[1]
اما با توجه به همه اینها آن دو بزرگوار، احترام یکدیگر را نگه می داشتند، و هیچکدام برای کسب پست و مقام و ریاست جنگ نمی کردند. بلکه هر یک خود را بر راه صحیح و صواب می دانست و به خاطر همان جنگ می کرد.
البته نظریه علماء و جمهور اینست که حضرت علی-رضی الله عنه- در این کشمکش بر حق بوده و این خطای اجتهادی بوده که از معاویه-رضی الله عنه- سر زده است.[2]
[1] – حضرت معاویه و حقایق تاریخی / ص 263?
[2] – البدایه و النهایه / ج 8 / ص 129?
 
خلافت معاویه -رضی الله عنه-
 
حضرت حسن بن علی -رضی الله عنهما- با مشاهده فتنه و آشوب و امکان دوباره ریخته شدن خون اصحاب، و با مشاهده اختلاف مردم عراق، تصمیم گرفت، امر خلافت را به معاویه -رضی الله عنه- بسپارد، تا از بروز هرگونه اختلاف و خونریزی جلوگیری به عمل آورد و خود به مدینه بازگشت.
معاویه -رضی الله عنه- به کوفه رفت و مردم همگی با او بیعت کردند.[1]
علامه سیوطی می گوید: معاویه -رضی الله عنه- مجموعاً 20 سال استاندار و 20 سال نیز به عنوان خلیفه و حاکم اسلامی قرار گرفت.[2]
ایشان مدت 4 سال در زمان خلافت حضرت عمر -رضی الله عنه-، 12 سال در زمان خلافت حضرت عثمان -رضی الله عنه-، و 4 سال در زمان خلافت حضرت علی -رضی الله عنه- و 6 ماه در زمان خلافت حضرت حسن بن علی -رضی الله عنهما- ، امیر و والی شام بود. علامه ابن کثیر می فرماید: رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- در احادیث اشاره فرموده که بعد از من خلافت تا سی سال طول می کشد و سپس به پادشاهی تبدیل می شود.
و این مدت سی سال با خلافت حضرت حسن -رضی الله عنه- تکمیل شده و معاویه -رضی الله عنه- اولین پادشاه اسلامی بود و بهترین آنها.[3]
علامه سیوطی قول کعب الاحبار را نقل می کند که فرمود:((لن یملک أحد هذه الامه ما ملک معاویه)) کسی از این امت به اندازه معاویه حکومت نمی کند.
[1] – اسد الغابه / ج 5 / ص 200?
[2] – تاریخ الخلفاء / سیوطی / ص 195?
[3] – البدایه و النهایه / ج 8?
 
خطای اجتهادی معاویه -رضی الله عنه-
 
معاویه -رضی الله عنه- در دوران حکومت خویش چندین بار با لغزش های اجتهادی مواجه شده است که همین موارد سبب شده اند تا حکومتش با خلافت راشده تفاوت داشته باشد و دوران حکومتش را ((ملوکیت)) بنامند.
اما آیا او به خاطر این خطا و لغزش ها گناهکار می باشد؟
علامه تقی عثمانی می فرماید: در احادیث صحیحه مذکور است که مجتهد اگر به حق (و حقیقت) برسد، برایش مزد و پاداش دو برابر خواهد بود و اگر اشتباه کند (باز هم) یک اجر خواهد برد و شکی نیست که معاویه -رضی الله عنه- مجتهد بوده، بنابراین اگر اشتباهی هم کرده باشد، نزد خداوند اجر و ثواب دارد. و این امر برایش قابل اعتراض و ملامت نیست.[1]
((اما این امر را (لغزش اجتهادی) در مورد افراد بعدی (یزید) نمی توان بکار برد. زیرا آنها اصلاً اهل اجتهاد نبوده اند، بلکه از آنها فاسق وگناهکار علنی بودند و از هیچ نظر آنها را نمی توان جزء خلفاء به شمارآورد. و آنها صرفاً در لیست ملوک داخل اند.))[2]
یکی از این لغزش های بزرگ، انتخاب نمودن پسرش یزید، به عنوان جانشین خویش بود. این پیشنهاد از طرف اصحاب گرانقدر رسول و تابعین به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و اکثر بزرگان اصحاب و حضرت ام المؤمنین عایشه صدیقه -رضی الله عنها- آن را رد کردند.
توضیح بیشتر در مورد این جریان را از مفتی شیخ عثمانی (رحمه الله) نقل می کنیم:[3]
یک حادثه ی بزرگ بر خلافت اسلامی
با وجود آن باز هم اسم ((یزید)) جهت خلافت برده می شود، حتی چهل نفر از اهالی کوفه خدمت امیرمعاویه -رضی الله عنه- آمده (یا فرستاده می شوند) و به ایشان پیشنهاد می دهند که شایسته است شما یزید را بعد از خود به عنوان خلیفه انتخاب نمایید. زیرا به نظر ما، شخصی پسندیده تر و نسبت به سیاست و امور مملکتی ماهرتر از او، وجود ندارد، لذا هم اکنون از مردم برای او، بیعت خلافت گرفته شود. حضرت امیر معاویه -رضی الله عنه- کمی تأمل نموده و در این مورد از افراد بخصوصی مشورت می نمآید. بعضی از آنها رای توافق می دهند، و فسق و فجور یزید هم تا آنوقت ظاهر و آشکار نبود، بهر حال سرانجام، جهت بیعت خلافت یزید تصمیم گیری می شود.
بیعت با یزید
معلوم نیست چه کسانی در شام و عراق حرف بیعت یزید را پخش کردند و این حرف، بین مردم شایع گردید که اهل شام، عراق، کوفه و بصره به بیعت با یزید اتفاق کرده اند.
مردم حجاز چشم به اهل بیت دوخته بودند، خصوصاً به حضرت حسین بن علی -رضی الله عنهما- که او را بعد از امیر معاویه -رضی الله عنه- مستحق خلافت می فهمیدند و در این مورد منتظر رأی حضرت حسین، حضرت عبدالله بن عمر، حضرت عبدالله بن ابی بکر، حضرت عبدالله بن زبیر و حضرت عبدالله بن عباس (رضوان الله علیهم اجمعین) بودند.

منابع : سایت راه سنت و سایت حوزه علمیه احناف خواف



فیلم “محمد رسولالله” و ایرادات آن از دیدگاه اهل سنت

دوشنبه 95/1/9
11:32 عصر
مسلمان

این روزها اکران فیلم «محمد رسول‌الله»– صلی‌الله‌علیه‌وسلم- ساخته “مجید مجیدی” در سینماهای ایران آغاز شده است. در کنار تمجید برخی‌ها از وااسلاماه+ارواحنا فداک یا رسول الله

این فیلم “پرهزینه”، برخی دیگر اما جوانب
شرعی، تاریخی و هنری آن را مورد نقد و بررسی قرار داده‌اند.

ما در این نوشته سعی داریم تا به برخی از چالش‌های شرعی، اعتقادی و تاریخی اثر فوق بپردازیم.
فیلم «محمد رسول‌الله» که ولادت تا نوجوانی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را به‌ تصویر کشیده است، با تصویر ابوطالب در محاصره شعب ابوطالب آغاز می‌شود و نیز با تصویر وی در شکست این تحریم به پایان می‌رسد.

و اما ازجمله انتقاداتی که بر این فیلم وارد است عبارتند از:

(1) جناب آقای مجید مجیدی، کارگردان فیلم، در ابتدا فیلم را مستند به “کتب تاریخی” و “برداشت شخصی” معرفی می‌کند. تهیه حداقل بخشی از فیلم دینی که وابسته به اعتقاد میلیون‌ها مسلمان است، بر مبنای برداشت شخصی چگونه قابل توجیه است؟ آیا ما حق داریم گران‌ترین و پرهزینه‌ترین فیلم تاریخ ایران را، که هزینه آن از بیت‌المال تأمین شده است، صرف برداشت‌های شخصی نماییم؟

(2) مهمترین انتقادی که این فیلم با آن مواجه است تجسیم پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌باشد که این تصویرکِشی از دوره حاملگی آمنه تا نوجوانی، در هر مرحله‌ای انجام شده است. اگرچه در این فیلم سعی شده تا کاملا چهره بازیگر نقش دوران کودکی پیامبر نشان داده نشود، اما دست‌ها، پاها، سر، مو، ابرو، و حتی چشمان و در برخی صحنه‌ها نیم‌رخ صورت به‌ تصویر کشیده شده است. همچنین سکانس‌هایی مانند قرار گرفتن کودک در آغوش مادر، آن‌هم در دامنه تپه‌ای، توهین‌آمیز می‌نماید.
این فیلم همچنین حاوی صحنه‌هایی از بوسه‌ بر دستان مادر، دایه و پدربزرگ و نیز صدایی منتسب به نقش اول فیلم می‌باشد که تمام این موارد شایان شأن شخصیت معصوم و بی‌مانند رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نبوده و مشاهده چنین صحنه‌هایی برای یک مسلمانِ معتقد قابل تحمل نیست. این درحالی‌ست که دو سکانسی که از حضرت علی رضی‌الله‌عنه در این فیلم روایت می‌شود، در یکی چهر? ایشان در سایه، و در دیگری فقط به صدای ضبط‌‌‌شد? ایشان اکتفا شده است.

(3) فیلم «محمد رسول‌الله» در پرداختن به معجزات دوران ولادت پیامبر، از روایات مشهور یادی نکرده و بیشتر به آگاه شدن یهود و نصاری از این واقعه پرداخته تا سعی کند نقش پررنگ یهود در داستان توجیه گردد؛ البته یهود و تلاش‌شان در فیلم برای به سرانجام نرسیدن حیات طیبه و رسالت پیامبر به‌صورت ناشیانه و بسیار برجسته نشان داده می‌شود. یهودی‌ستیزی در فیلم به‌حدی برجسته شده که از ابتدا تا پایان فیلم، قهرمان اصلی فیلم (ساموئل) با طراحی نقشه‌های مختلف و صرف هزینه‌های گزاف و تعقیب و گریز حضور پررنگی در فیلم دارد و فیلم را تبدیل به یک فیلم پلیسی نموده است، به‌طوری‌که بینند? ناآشنا به تاریخ اسلام را از موضوع اصلی منحرف می‌کند. این درحالی‌ست ‌که سازش‌ها و توطئه‌های یهود در دوران زندگی مدنی آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم اتفاق افتاده است و نه در دوران طفولیت، و یهودیان در جامعه مقتدر آن روز قریش چنین نقش تعیین‌کننده‌ای نداشته‌اند.

(4) داستان دایگی حلیمه طبق روایات مشهور به نمایش در نیامده است؛ که چگونه زنان از پذیرفتن کودک یتیم سر باز می‌زدند و حلیمه را به‌خاطر کارش سرزنش می‌کردند، بلکه در فیلم، شتر حارث، شوهر حلیمه، به سمت خانه عبدالمطلب می‌دود و در آنجا حلیمه با آمنه دیدار می‌کند.
در این فلیم علاوه بر اینکه چهره‌پردازی بازیگر نقش “آمنه” در شأن یک فیلم دینی نیست، در سفر آمنه به یثرب و نیز فوت وی، کارگردان سعی کرده با دیالوگ‌های احساسی و نمایش ناشیان? سرسبزی یثرب، احساسات بیننده را تحریک کند.

(5) در فیلم از واقعه شق صدر پیامبر اثری نیست که پس از این حادثه بود که حلیمه به‌خاطر ترس از جان کودک، او را به مکه بازمی‌گرداند، اما این فیلم توطئه یهود برای قتل کودک را علت بازگرداندن رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به مکه معرفی می‌کند و عبدالمطلب، برای پنهان کردن کودک از دست یهود، او را به غار حرا راهنمایی می‌نماید.

(6) از دیگر موارد قابل تأمل در فیلم «محمد رسول‌الله» می‌توان به تلاش برای نمایش چهره‌ای کاملا منفی از بنی‌امیه، آن‌هم در دوران طفولیت پیامبر، اشاره کرد؛ کارگردان در این فیلم تمام سعی خود را به‌کار بسته تا نقشی منفی از بنی‌امیه به بیننده القا کند. “ام‌جمیل”، همسر اموی ابولهب به علت تنفر از بنی‌هاشم، مانع شیردادن کنیزش به کودک آمنه می‌شود. در دیالوگ‌های این فیلم بارها به تقابل این دو تیر? قریش اشاره می‌شود و سخنی از قریش و اقتدارش به‌میان نمی‌آید. گویی مکه جولان‌گاه رقابت بنی‌هاشم و بنی‌امیه بوده است. فیلم مذکور با رفتار ابوسفیان و عدم توجه وی به پندهای ابوطالبِ مسلمان آغاز شده و با شکست ابوسفیان در محاصره شعب ابی‌طالب به پایان می‌رسد.
نقش بنی‌امیه در فیلم مجید مجیدی هنگامی منفی‌تر می‌شود که ابولهب دارای همسری اموی، از نقشه یهود علیه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم آگاه می‌شود و مخالفتی نمی‌کند تا بیننده بپذیرد که دشمنان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم یهود و بنی‌امیه‌اند، تا بدین صورت در مراحل بعدی فیلم، علت رقابت‌های سیاسی علوی و اموی توجیه گردد.

(7) اگرچه رفتار “بحیرا”، کشیش مسیحی، با کاروان ابوطالب تحسین برانگیز بوده است، اما فیلم، غرق در نمادهای هنری مسیحی می‌شود و به پخش سرودهایی با صدای زنان و کلمه “یسوع” و نیز تصویر مرد سفیدپوش بر فراز تپه می‌پردازد؛ گویی فیلمی از زندگی مسیح و بر اساس باورهای آنان ساخته شده است.

(8) سکانس نجات قربان‌شدگان به درگاه بتی بر فراز تپه‌ای مشرف به ساحل دریا، و نیز نجات دختر در حال زنده به‌گورشدن و دیالوگ تمجید از مقام زن، سندی تاریخی ندارند.

(9) اگرچه این بخش از فیلم فقط به بیان دوران کودکی پیامبر و واقعه محاصر? شعب ابی‌طالب پرداخته و هیچ اشاره‌ای به بعثت و جامعه مسلمانان مکه ندارد، اما کارگردان فیلم در همین گریزهای کوتاه، سعی کرده تا اسلام را به خاندان ابوطالب منحصر نماید، به‌طوری‌که واژه «غدیر» را در دیالوگ ابوطالب از دست نداده است. کما اینکه واژگانی همچون “موعود”، “منجی” و “ظهور” هم برای ذهن‌سازی در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند.

(10) آنچه مسلم است حساس‌ترین و بحث‌برانگیزترین بخش فیلم قسمت‌های بعدی آن خواهد بود که الزاما نیاز به حُسن‌نیت و سعه‌صدر و تدبیر ویژه‌ای دارد که اگر برون‌داد آن باعث اتحاد و همبستگی بیشتر مسلمانان نشود، حداقل عاملی در زمینه تفرقه و از هم‌پاشیدگی بیشتر جهان اسلام و سوءاستفاده سودجویان نگردد.
منبع : سنی آنلاین



اشعارسعدی در مدح پیامبر اسلام.

دوشنبه 95/1/9
11:24 عصر
مسلمان

اشعارسعدی در مدح پیامبر اسلام.

کریم السجایا جمیل الشیم                نبی البرایا شفیع الامم

امام رسل، پیشوای سبیل               امین خدا، مهبط جبرئیل

شفیع الوری، خواجه بعث و نشر      امام الهدی، صدر دیوان حشر

کلیمی که چرخ فلک طور اوست      همه نورها پرتو نور اوست

یتیمی که ناکرده قرآن درست          کتب خانه? چند ملت بشست

چو عزمش برآهخت شمشیر بیم      به معجز میان قمر زد دو نیم

چو صیتش در افواه دنیا فتاد            تزلزل در ایوان کسری فتاد

ه لاقامت لات بشکست خرد           به اعزاز دین آب عزی ببرد

نه از لات و عزی برآورد گرد        که تورات و انجیل منسوخ کرد

شبی بر نشست از فلک برگذشت      به تمکین و جاه از ملک برگذشت

چنان گرم در تیه قربت براند            که در سدره جبریل از او بازماند

بدو گفت سالار بیت‌الحرام              که ای حامل وحی برتر خرام

چو در دوستی مخلصم یافتی          عنانم ز صحبت چرا تافتی؟

بگفتا فراتر مجالم نماند                  بماندم که نیروی بالم نماند

اگر یک سر مو فراتر پرم              فروغ تجلی بسوزد پرم

نماند به عصیان کسی در گرو         که دارد چنین سیدی پیشرو

چه نعت پسندیده گویم تورا؟           علیک السلام ای نبی الوری

درود ملک بر روان تو باد             بر اصحاب و بر پیروان تو باد

نخستین ابوبکر پیر مرید               عمر، پنجه بر پیچ دیو مرید

خردمند عثمان شب زنده‌دار           چهارم علی، شاه دلدل سوار

خدایا به حق بنی فاطمه                 که بر قول ایمان کنم خاتمه

اگر دعوتم رد کنی ور قبول            من و دست و دامان آل رسول

چه کم گردد ای صدر فرخنده پی     ز قدر رفیعت به درگاه حی

که باشند مشتی گدایان خیل            به مهمان دارالسلامت طفیل

خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد          زمین بوس قدر تو جبریل کرد

بلند آسمان پیش قدرت خجل           تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل

تو اصل وجود آمدی از نخست       دگر هرچه موجود شد فرع تست

ندانم کدامین سخن گویمت             که والاتری زانچه من گویمت

تو را عز لولاک تمکین بس است   ثنای تو طه و یس بس است

چه وصفت کند سعدی ناتمام؟       علیک الصلوه ای نبی السلام



شیری گرسنه از میان تپههای کوهستان بیرون پرید.

دوشنبه 95/1/9
7:40 عصر
مسلمان

 شیری گرسنه از میان تپه‌های کوهستان بیرون پرید.
 و گاوی را از پای درآورد.

 سپس در حالی که غذا میخورد،
 هر ازگاهی یکبار سرش را بالا می گرفت.
و مستانه نعره می کشید.

 صیادی که در آن حوالی در جستجوی شکار بود. صدای نعره های مستانه شیر را شنید،
 و پس از ردیابی با گلوله ای آن را از پای درآورد.

 هنگامی که مست پیروزی هستیم،
 بهتر است دهانمان را بسته نگه داریم.
مشکوکم غرور، منجلاب موفقیت است.

موفقیت برای "اشخاص کم ظرفیت"، "مقدمه گستاخی" است!



پـسـر بچـه ای 4 ســالہ کہ یہ روز کہ کـار خ?لـے بـد? کــرده بــود

دوشنبه 95/1/9
7:37 عصر
مسلمان

 پـسـر بچـه ای 4 ســالہ کہ یہ روز کہ کـار خ?لـے بـد? کــرده بــود
 مـامـانـش دنبـالـش دو?ـد تـاب?ـرون ح?ــاط پسـر? همـون جلـو? در وا?ستــاد و جلـوتـر نرفــت مـامـانـش هـم کتکـش زد..

یعنی چی؟ بعــد وقتـے بـرگشـت تـوخـونـه بـا چـشـمـا? پـر اشکـش بـه مـامـانـش گفـت:
فـکـر نـکـن نم?تـونستـم فـرار کنمـا..
تـو چـــــادر سـرت نـبـود ...



پاداشی به اندازه دو کوه برای کسی که

یکشنبه 95/1/1
11:42 عصر
مسلمان

گل تقدیم شماپاداشی به اندازه دو کوه برای کسی که...گل تقدیم شما


عن أَبَی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّـهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ شَهِدَ الْـجَنَازَةَ حَتَّى یُصَلَّى عَلَیْهَا فَلَهُ قِیرَاطٌ، وَمَنْ شَهِدَهَا حَتَّى تُدْفَنَ فَلَهُ قِیرَاطَانِ». قِیلَ: وَمَا الْقِیرَاطَانِ؟ قَالَ: «مِثْلُ الْـجَبَلَیْنِ الْعَظِیمَیْنِ» (متفق علیه).


ابوهریره رضی الله عنه می فرماید: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: 

«هر کس، تا هنگام نماز خواندن بر جنازه، حضور داشته باشد، به او به اندازه یک قیراط پاداش می رسد. و هر کس تا پایان مراسم دفن، حضور داشته باشد، به او به اندازه دو قیراط پاداش می رسد». پرسیدند: دو قیراط، چقدر است؟ فرمودند: «به اندازه دو کوه بزرگ».



مبطلات نماز

یکشنبه 95/1/1
11:37 عصر
مسلمان

:مبطلات نماز


با انجام هر کدام از موارد زیر توسط نمازگزار ، نماز وی باطل می‌شود.


1-صحبت کردن عمدی


مقصود از صحبت غیر از قرآن ، ذکر و دعاست.


اگر شخص فراموش کند که در نماز است یا به حرام بودن صحبت کردن در نماز، آگاه نباشد ، به این صورت که تازه مسلمان باشد و در نماز مقدار کمی صحبت کند، از این صحبت کردن چشم پوشی شده و نماز وی باطل محسوب نمی شود.


2- حرکات بسیار


منظور، حرکات و اعمالی است که مخالف اعمال نماز است و به شرطی باطل کننده است که سه حرکت پشت سر هم انجام دهد زیرادر این صورت منافی نظم و ترتیب نماز است.


3-تماس نجاست با لباس یا بدن


منظور این است که نجاست به لباس یا بدن نمازگزار برخورد کرده و او به سرعت اقدام به برطرف کردن آن ننماید که در این حالت نماز وی باطل است، زیرا آلوده شدن به نجاست با یکی از شرایط صحت نماز که همان پاکی بدن و لباس نمازگزار از نجاست است، منافات دارد.


اما اگر پس از اصابت نجاست به بدن یا لباس نمازگزار توسط باد و غیره توانست بلافاصله به زدودن آن اقدام ورزد مانند اینکه نجاست خشک باشد نماز وی باطل نمی‌شود.


4-نمایان شدن قسمتی از عورت


اگر نمازگزار به طوری عمدی چیزی از عورت خود را در نماز آشکارکند ، نماز وی باطل است؛اما اگر آشکار شدن عورت عمدی نبود و نمازگزار به سرعت آن را پوشاند ، نمازش باطل نیست ولی اگر سریعاً به پوشاندن آن اقدام نکند، نمازش باطل است، زیرا یکی از شرایط صحت نماز در جزیی از آن ، رعایت نشده است.


5-خوردن یا نوشیدن 


خوردن و نوشیدن باطل کننده نماز هستند، زیرا با نظم و ترتیب آن منافات دارند.


6-بی وضو شدن قبل از سلام دادن اول 


در این موضع هیچ تفاوتی بین عمدی یا سهوی بودن بی وضویی وجود نداشته.


7-تنحنح


(صدا از سینه در آوردن برای صاف کردن گلو)،خنده، گریه و ناله ، در صورتی که از هر کدام دو حرف ایجاد شود نماز را باطل می‌کند.


8-تغییر نیت 



معیار تغییر نیت این است که نمازگزار قصد خروج از نماز را داشته باشد یا خروج خود را مشروط به امری نماید، مانند آمدن شخصی، در این حالات به محض خطور چنین فکری به ذهن نمازگزار ، نماز وی باطل می‌شود.


9-پشت کردن یا چرخیدن از قبله:


زیرا رو به قبله ایستادن یکی از شرایط اساسی نماز است.



اذکار صباح و مساء

یکشنبه 95/1/1
11:36 عصر
مسلمان

??بسم اللّه الرحمن الرحیم??


           گل تقدیم شمااذکارگل تقدیم شما


درس چهاردهم:اذکار صباح و مساء


??گزیده‌ای از اذکار صبح و شام

1-خواندن سوره های اخلاص، فلق و ناس .(سه بار صبح و شام)

2-«أعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللّهِ التَّامَّاتِ مِن شَرِّ مَا خَلَق».(سه بار صبح و شام)


??ترجمه:«به کلمات کامل الله پناه می‌برم از شر آنچه خلق کرده».


أعُوذُ:پناه می‌برم

کَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ: به کلمات کامل الله

من شَرِّ:از شر

ما خَلَق:آنچه خلق کرده


????کلِمَاتِ اللّه: کلام و احکام و قدرت الله????


????التّامّات:مبرا از هرگونه عیب و نقصی????


3?-«بِسمِ اللَّهِ الَّذِی لاَ یَضُرُّ مَع اسْمِهِ شَیءٌ فِی الأرضِ وَ لا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیم».

??ترجمه:«به نام خداوندی که نامش هیچ چیزی در زمین و آسمان ضرر نمی‌رساند و او شنوا و داناست».


بسمِ:به نام

اللَّهِ الَّذِی :خداوندی که

لا یَضُرٌّ:ضرر نمی رساند

مع اسْمِهِ:با نامش

شیَّ:هیچ چیزی

فی الأرضِ:در زمین

و لا فِی السَّمَاءِ:و نه در آسمان

و هُوَ السَّمِیعُ:و او شنوا

العَلِیم:و داناست


توضیح: هرکس این دعا ها را سه بار صبح و شام بار شب بخواند از شر حیوانات گزنده و مخلوقات دیگر در امان میماند.



محب آل و اصحابیم ای دل

یکشنبه 95/1/1
11:33 عصر
مسلمان

محب آل  و  اصحابیم  ای دل

به جان و دل چه بیتابیم ای دل


نشان  ما  بود  قرآن و سنت

چو نور ماه شب تابیم ای دل


منم  از نسل فاروق و علی جان

ز بهر دشمنان ،بیخوابیم ای دل


گهی در ذکر  و گه در فکر  امت

سراسر روز و شب،اسبابیم ای دل


محب هر که با ما دشمنی کرد

که ما دوستدار احبابیم  ای دل



گفته ها دارم ز شهر تایباد

یکشنبه 95/1/1
11:32 عصر
مسلمان

تایباد


گفته ها   دارم   ز  شهر   تایباد


تا  ابد این  شهر من پاینده    باد


شهر من آیینه دار     انبیاست...


این چنین شهری کجا دیدی کجاست؟


مردمی دارد    به   از کل جهان


پاکباز   و عاشق  و  بس  مهربان


با   سلوک  وبا  اصول  وباسنن...


با شریعت  با  طریقت    با کهن


با  درایت  با سخاوت   باوفا


با  کمال  وبا وقار    و با خدا



شهر   پاکان    را   مگر   نشنیده   ای؟


شهر   عرفان   را   مگر  تو  دیده ای؟

جان چه  باشد   در  قبال تایباد


جمله   هستی مان   فدای تایباد


ای  خدا   شهر  مرا  آباد  کن


شهر من یعنی  دلم را  شاد کن


کی   شود  شاد این  دل  ویرانه ام


چون  ببینم شاد   این  کاشانه  ام.


شهر  یکتا  دیده   ی این   روزگار


شهر  من   باشد   قسم  بر  کردگار



از   جوانان     غیور     تایباد


هرچه  را گویم بسی  زیبنده باد


درشریعت   درطریقت  در جهاد


استوار وپا به جا در عدل  و داد


در مساجد  در معابد    در  نماز


در   مدارس   در   محافل در گداز


با  مروت   با   فتوت  وبا  شرف


با   خدا   و با   صفا   وبا  هدف


در  شجاعت  در امامت   دراصول


کس نباشد  مثل  شهر من    قبول


اهل   تبلیغ  وجماعت      اهل   دل


مردم   جانانه   ی  این  آب  و گل


مرشد   اعظم    نگین      عارفان


داعی   مطلق    فقیه     عالمان


آن چه گویم  وصف  زین الدین  بود


مظهر  جاوید      و  مرد  دین   بود


گوهر   یکدانه   ی  شهر  من است


جاودان از  او  سراسر میهن   است


آن  که او چون شمع وما پروانه ها


آن که  او ساقی  وما   مستانه   ها


آنکه  او  پیر  است وما جمله مرید


در  طریقت  کس   مثال او  ندید


وصف زین الدین  طی بادی که کرد


هستم اکنون  پیش او من روی  زرد


بس  عزیز  وبس  تمیز    بس قشنگ


بارگاه  و  نام   آن    پیر   ملنگ


اسم   مولانا    ز   رمز  ورازنیست


فهم   او  با   خواندن  وآواز  نیست


خون   ما   با   خون  او  آمیخته است


شهر  من با  پیر  خویش   پیچیده  است


چون  نگینی   در  دل  شهر  ودیار


آن  حدود  وآن  نقوش   آن   مزار


در  تصوف   در  کرامات   در  رموز


کس   ندیده   مثل    شهر  من   هنوز


پیر  ما  نامش  بلند   وباقی   است


نام  او چون می شراب ساقی است


ما   غلام   حلقه   در گوش  توایم


مست مست  از باده ی نوش  توایم


تایباد  و وصف   زین الدین   کجا!


این محال است ومحال است وهوا


خوش به حال تایباد    و  مردمش


چون که  دارد این چنین  در  عطش


خوش به  حالت  ای سماء  پاک  زاد


چونکه  هستی  سقف   شهر   تایباد


شاد  باش  وشاد   زی   وشاد  باد


ای  کهن   شهر  دلان   ای   تایباد



روضه  ی رضوان  نصیب  مردمت


عشق  ایزد  بادا  حبیب     مردمت


مسکن   تو  مسجد  است وخانقاه


من  همی خواهم همی  را از الاه



شاعری  داری   که  مسکین  نام او


این  تخلص  را بود  در     کام  او



نام  اصلی  اش  بود     عبدالصمد


بهر  تو مسکین   باشد     تا    ابد


بهر  تو  مسکین   شود   قربان   تو


هم   فدای   مردم   جانان      تو


شاعری   هستم   ز   شهر    عاشقان


گرچه    پنهانم      زدید      مردمان


تا  ابد  شعر   از   تو   خواهم  من سرود


هم    زتو   هم   از   درون   آن  حدود



تایباد   یعنی   خراسان       یک  کلام


شهر    دین   و  راه  ورسم   خاص عام


نامه   را  کردم   بدین   صورت    تمام


والسلام    ای    شهر    دلها    والسلام...



صفحات ویژه

[ صفحات: ویژه ]
صفحات دیگر

کد آهنگ

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به اسلام آنلاین است. ||اسلا م آنلاین ...