سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معاویه

سه شنبه 94/12/18
10:34 صبح
مسلمان

معاویه کیست ازدیدگاه اهل سنت ؟؟؟

در این قسمت کمی در مورد شخصیت و زندگی بزرگمرد تاریخ اسلام یعنی حضرت معاویه ابن ابوسفیان رضی الله تعالی علیه می پردازیم . دلیل پرداختن به این امر بی انصافی عده ای در حق حضرت معاویه رضی الله تعالی علیه و نیز ناشناس بودن شخصیت حقیقی و وارسته ی  ایشان نزد جوانان اهل سنت است که امیدواریم بعد از خواندن تمام مطلب بینش و شناخت لازم حاصل گردد.

 

معاویه از دیدگاه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم

 

معاویه -رضی الله عنه- پس از اظهار نمودن اسلام خویش در روز فتح مکه، به یکی از نزدیکان و مقربان جناب رسول الله -صلی الله علیه وسلم- تبدیل شد، تا جایی که در سلک کاتبان وحی الهی در آمده و این بزرگترین شرف و کرامت است، که به جهت آن بسیاری ازاوقات خویش را درمصاحبت وهمراهی جناب  رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بسر می برد.

نقل است که ابوسفیان نیز پس از اسلام آوردن به خاطر علاقه ای که به پیامبر -صلی الله علیه وسلم- داشت روزی در محضر رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- حاضر شد و گفت: یا رسول الله من قبل از اسلام آوردن در مقابل مسلمانان صف آرایی می کردم و بر علیه شماها شمشیر می کشیدم، الان مرا دستور بده تا جبران گذشته بکنم و رسول الله -صلی الله علیه وسلم- در جواب فرمود: بله؛ سپس ابوسفیان گفت: یا رسول الله، معاویه را برای خدمت خویش قبول فرما و در کار کتابت و نوشتن نامه ها از او کار بگیر.

رسول الله -صلی الله علیه وسلم- باز فرمود: بله؛ بعد از آن ابوسفیان به خاطر علاقه شدید به رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- فرمود:  یا رسول الله -صلی الله علیه وسلم- می خواهم دختر کوچکم را نیز به عقد شما درآورم.

رسول الله -صلی الله علیه وسلم- برای خواسته سومی پاسخ منفی داد. چون در آن وقت دختر دیگر ابوسفیان، یعنی ((ام حبیبه)) را در نکاح داشت و فرمود: این برایم حلال نیست که در یک زمان دو خواهر را در نکاح داشته باشم.

پس از آن معاویه-رضی الله عنه- مدام در خدمت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بود و بعد از ((زید بن ثابت)) از جملهء مقربترین کاتبان رسول الله -صلی الله علیه وسلم- به شمار می رفت.

در این مورد که معاویه-رضی الله عنه- یکی از کاتبان وحی بوده، هیچ اختلافی وجود ندارد و تمامی مؤرخین این را نقل کرده اند.

ابن کثیر می گوید: ان معاویه یکتب الوحی لرسول الله -صلی الله علیه وسلم- مع غیره من کتاب الوحی[1] ؛ معاویه آیات نازله را همراه دیگر کاتبان وحی برای پیامبر می نوشت.

درمورد مشورت رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- با حضرت جبرئیل وتایید معاویه-رضی الله عنه- از جانب حضرت جبریل به عنوان کاتب امین، حدیث ضعیفی وجود دارد.  

روی عن علی و جابر ابن عبدالله ((أن رسول الله -صلى الله علیه وسلم- استشار جبرئیل (علیه السلام) فی استکتابه معاویه فقال: استکتبه, فإنه أمین))[2]

در این مدتی که معاویه -رضی الله عنه- در معیت رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- به سر می برد، رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بارها برای او دعای خیر نمود،  و این ناشی از محبت رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- نسبت به ایشان است.

اکثر مؤرخین و محدثین حدیث مشهور را که در آن دعاهای مختلفی برای معاویه-رضی الله عنه- صورت گرفته، نقل کرده اند.

در اینجا ما آنچه را که تمامی مؤرخین آن اتفاق دارند، ذکر می کنیم:

صاحب الاستیعاب این حدیث را از معاویه بن صالح نقل می کند: سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- یقول: (اللهم علم معاویه الکتاب والحساب وقه العذاب)[3] و در بعضی روایات: ((وأدخله الجنه)) را نیز اضافه کرده اند.

ابو سهر نیز این حدیث را از عمیره مزنی روایت می کند. همچنین امام احمد در مسند،  ترمذی در صحیحش و ابن عساکر در تاریخ دمشق، این حدیث را نقل کرده اند.

قال مروان الطاهری: ثنا سعید بن عبدالعزیز، حدثنی ربیعه بن یزید، سمعت عبدالرحمن بن ابی عمیره یقول: سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- یقول لمعاویه: (اللهم اجعله هادیاً مهدیاً واهده واهد به)[4] ؛ بار خدایا، او را هدایت دهنده و هدایت یافته بگردان و او را هدایت کن و وسیله هدایت مردم قرار بده.

روایت دیگری وجود دارد که روزی رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- حضرت ابوبکر -رضی الله عنه- و حضرت عمر -رضی الله عنه- را امر فرمود که در مورد مسئله ای با هم مشورت کنند و نتیجه را به رسول الله -صلی الله علیه وسلم- اطلاع دهند. اما ظاهراً ایشان در این مورد به نتیجه ای نمی رسند. رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- فرمود: (ادعوا معاویه) معاویه را برای مشورت خود دعوت کنید و از او نظر خواهی نمائید(فانه قوی امین) چرا که ایشان هم توانا هستند و هم امین و امانتدار.[5] ؛ یعنی در تفکر و تدبر در سطح بالای می باشد و در اظهار نظر خیانت نمی کند.

قال أبو مسهر ومحمد بن عائز:  عن صدقه بن خالد،  عن وحش بن حرب بن وحشی عن أبیه عن جده،  قال:  أردف النبی -صلی الله علیه وسلم- معاویه بن أبی سفیان خلفه فقال:  ما یلینی منک؟  قال:  بطنی.  قال:  (اللهم املاه علماً).  زاد أبو مسهر:  أو (حلماً )[6]

امام ذهبی حدیث بالا را از ابومسهر نقل می کند که روزی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بر مرکبی سوار بود و معاویه نیز پشت سر رسول الله -صلی الله علیه وسلم- سوار شده بود. رسول الله -صلی الله علیه وسلم- از او پرسید: چه قسمتی از بدن تو به من چسبیده؟ معاویه گفت: شکم (و سینه ام). رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود:  خدایا! آن را (سینه اش را) از علم مملو و پر بگردان. ابو مسهر (حلم) را نیز اضافه کرده است که این در کتب دیگر نیامده است.

اما بیهقی این حدیث را نقل می کند که روزی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- برای وضو جایی تشریف بردند، معاویه-رضی الله عنه- نیز به دنبال ایشان رفت و برای آن حضرت آب برد. رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بعد از وضو گرفتن به او نگاه کرد و فرمود: ((ان ولیت امراً فاتق الله واعدل))[7]

بر اساس این حدیث می توان به این نتیجه رسید که رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- می دانست که در آینده، معاویه -رضی الله عنه- صاحب حکومت و خلافت می شود به همین جهت او را سفارش می کند که اگر خلافت و حکومت و اداره امور به شما محول شد، آنگاه نیز از خدا بترس و تقوی را پیشه خود ساز، همچنین با عدالت رفتار کن.

خود معاویه-رضی الله عنه- بعد از شنیدن این گفته رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم-  و احادیث دیگری از ایشان می فرماید: من همیشه گمان می بردم که به خاطر این سخن رسول الله -صلی الله علیه وسلم- من مورد این آزمایش و امتحان قرار می گیرم و به حکومت و خلافت می رسم.

علامه ابن کثیر در البدایه و النهایه این حدیث را اینگونه نقل می کند: عن عمر بن یحیی بن سعید بن العاص بن جده سعید،  أن معاویه أخذ الاداوه فتبع رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فنظر الیه فقال له: ((یا معاویه إن ولیت أمراً فاتق الله واعدل)) قال معاویه: فما زلت أظن أنی مبتلی بعمل لقول رسول الله -صلی الله علیه وسلم-))[8] روی اسماعیل بن ابراهیم بن مهاجر عن عبد الملک بن عمر قال: قال معاویه: والله ما حملنی علی الخلافه إلا قول رسول الله -صلی الله علیه وسلم- لی: یا معاویه! إن ملکت فاحسن)).

این حدیث پیشگویی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- را درمورد حکومت و خلافت معاویه-رضی الله عنه- ثابت می کند. به همین جهت او را سفارش کرده و برایش دعا می کند.

علامه ابن کثیر، حدیث دیگری را در البدایه و النهایه نقل می کند که خلاصه آن این است: رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- فرمود:  ستونی را از نور مشاهده کردم که از زیر سرم بیرون آمده در حالی که همچنان می درخشید در شام استقرار یافت.[9] این حدیث را یعقوب بن سفیان از حضرت عمر -رضی الله عنه- روایت می کند.

حدیث دیگری در مورد حکومت و خلافت معاویه -رضی الله عنه- در مجمع الزوائد نقل شده است:

قال عمرو بن العاص،  سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- انه یقول: ((اللهم علمه الکتاب و مکن له فی البلاد وقه العذاب))[10] خدایا معاویه را علم کتاب نصیب بفرما و او را در شهر متمکن فرما (حاکم بگردان) و او را از عذاب محفوظ دار.

[1] – البدایه و النهایه / ج 8 / ص 122,

[2] – البدایه والنهایه / ج 8 / ص 123,

[3] – الاستیعاب / ج 3,

[4] – تاریخ الاسلام / شمس الدین ذهبی / ج 2 / ص 325,

[5] – تاریخ دمشق / ج 16 / ص 345,

[6] – تاریخ الاسلام / امام ذهبی / ج 2 / ص 310,

[7] – البدایه و النهایه / ابن کثیر / به نقل از بیهقی / ج 1,

[8] – البدایه و النهایه / ج 8 / به نقل از بیهقی.

[9] – البدایه و النهایه / ج 8,

[10] – حضرت معاویه و حقایق تاریخی / به نقل از مجمع الزوائد / ج 9 / ص 356,

 

معاویه -رضی الله عنه- از دیدگاه تابعین

 

معاویه-رضی الله عنه- نزد تابعین، تبع تابعین، سلف صالح و بزرگان دین دارای مقام و جایگاه ویژه ای است، و تمامی سلف و خلف صالح نیز از علماء بزرگ این عصر نیز ایشان را یکی از اصحاب بزرگوار و گرانقدر رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- میدانند.

در اینجا به چند روایت از تابعین در مورد شخصیت و مقام ایشان اشاره می کنیم:

علامه ابن کثیر در البدایه و النهایه می گوید: روزی از تابعی معروف، عبدالله بن مبارک (رحمه الله) در مورد شخصیت معاویه -رضی الله عنه- سؤال شد. ایشان در جواب فرمودند: من در مورد کسی که پشت سر رسول الله -صلی الله علیه وسلم- نماز خوانده و در جواب ((سمع الله لمن حمده)).  ((ربنا و لک الحمد)) گفته است. چه چیزی دارم که بگویم.

همچنین روزی فردی نزد ایشان آمد و سؤال کرد که معاویه-رضی الله عنه- افضل است یا عمر بن عبدالعزیز؟ ابن مبارک با شنیدن این سؤال عصبانی شد و فرمود: شما این دو نفر را با هم مقایسه می کنید؟ (یک صحابی را با یک تابعی؟)؛ به خدا قسم، آن گرد و غباری که در جهاد همراه رسول الله -صلی الله علیه وسلم- روی بدن و بینی معاویه-رضی الله عنه- قرار گرفته است، از عمر بن عبدالعزیز (که به عدالت و تقوی بین تابعین مشهور است) فضیلت بیشتری دارد.[1]

[1] – البدایه و النهایه / ج 8,

 

 عشق و محبت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- در دل معاویه-رضی الله عنه- ریشه دوانیده بود

 

بعد از آنکه معاویه -رضی الله عنه- اسلامش را آشکار کرد، اکثر اوقات شبانه روز در خدمت پیامبر -صلی الله علیه وسلم- بود و هر روز و هر شب و هر ساعت، بر عشق و علاقه اش نسبت به رسول الله -صلی الله علیه وسلم- افزوده می شد. تا جایی که اگر کوچکترین فردی به او چیزی می گفت که حتی خلاف رای او می بود، اما چون از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- برایش نقل می کردند، فوری تسلیم می شد و با جان و دل قبول می کرد.

حدیث مشهوری که اکثر محدثین و مؤرخین آن را ذکر کرده اند این است: روی عبدالاعلی بن میمون بن مهران عن ابیه: ان معاویه قال فی مرضه: کنت أوضیء رسول الله  -صلی الله علیه وسلم- یوماً فنزع قمیصه وکسانیه وفرقعته وخبأت قلامه أظفاره فی قاروره فاذا مت فاجعلوا القمیص علی جلدی، وامحقوا تلک القلامه واجعلوا فی عینی، فعسی الله أن یرحمنی ببرکتها)[1]

البته این حدیث را مؤرخان دیگر با اندکی تغییر نقل کرده اند، خلاصه داستان را که برگرفته از تمام آنها است، نقل می کنیم:

معاویه-رضی الله عنه- قبل از مرگ به پسرش یزید وصیت میکند و بعد از آن این داستان را برایش تعریف می کند: روزی رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- ناخن مبارک را می چیدند و موهای خویش را کوتاه می کردند که من آنها را نیز برداشتم و نزد خود نگه داری کردم، برای چنین روزی. ای پسرم!  وقتی من مردم، پس از غسل، این تکه پارچه را زیر کفنم، بروی بدنم قرار بده و ناخنها و موها را در دهنم و چشمانم و جای سجده ام بگذار. بلکه خداوند به برکت اینها بر من رحم کند و او آمرزنده و مهربان است. این خود نشانه عشق و علاقه شدید نسبت به رسول الله -صلی الله علیه وسلم- می باشد.

همچنین روایت است که معاویه -رضی الله عنه- در زمان حکومت و خلافت خویش شنید که شخصی در یمن است که شباهت زیادی به رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- دارد.  معاویه-رضی الله عنه- برای استاندار آنجا نامه ای نوشت که شخص مذکور را فوراً،  اما در کمال احترام و عزت، اینجا بفرستید. شخص مورد نظر، با کمال عزت و احترام آورده شد، حضرت معاویه -رضی الله عنه- شخصاً برای استقبال و پیشواز او رفت، همین که او را دید،  پیشانی اش را بوسید و مدتی نزد خود نگه داشت.  سپس با او هدایایی داده او را برگرداندند.[2]

ابن کثیر می گوید: حدثنا سلیمان بن عبدالرحمن الدمشقی ثنا یحیی بن حمزه، ثنا ابن ابی مریم ان القاسم بن مغیره ان ابا مریم الازدی اخبره، قال: دخلت علی معاویه. فقال: ما انعمنا بک یا ابا فلان!  فقلت : حدیث سمعته، اخبرک به. سمعت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- یقول: ((من ولاه الله شیئاً من أمر المسلمین فاحتجب دون حاجتهم و خلتهم و فقرهم، احتجب الله دون حاجته وخلته و فقره)) فجعل معاویه حین سمع هذا الحدیث رجل علی حوائج الناس[3].

این حدیث دو مطلب را روشن می نمآید:

اول: اینکه، اطاعت کامل و بدون چون و چرا از رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- به محض شنیدن دستور و حدیث ایشان.

دوم: دلسوزی اصحاب رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- نسبت به ایشان و عدم ترس و واهمه ای از قبول نکردن سخن ایشان.

وقتی این صحابی گرانقدر نگهبانان جلوی خانه و محل کار معاویه-رضی الله عنه- را می بیند، فوراً به سوی او می رود. معاویه-رضی الله عنه- از او می پرسد: چه شده؟ برای چه کاری آمده ای؟ (این گونه شتابان).

حضرت ابی مریم می گوید: حدیثی را از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- شنیده ام، که می خواهم برایتان بخوانم تا از آن مطلع شوید. معاویه -رضی الله عنه- می گوید: بفرما (آماده شنیدن و عمل کردن هستیم).

ابی مریم می گوید: شنیده ام از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- که هر گاه خدا کسی را امیر و پادشاه بگرداند و او با گذاشتن نگهبان و دربان برای مراجعین و ارباب رجوع مانع ایجاد نمآید، خداوند متعال نیز هنگام رجوع این عبد به سوی او تعالی و وقت دعا و خواستن از او تعالی مانع هایی ایجاد می کند و دعای او را قبول نمی کند.

معاویه -رضی الله عنه- با شنیدن این حدیث فوراً شخصی را مامور کرد که در هر ساعت از شبانه روز اگر مراجعه کننده ای آمد، او را نزد من بیاورید.

علامه سیوطی نیز در ((تاریخ الخلفاء)) داستانی در این مورد نقل کرده است:

جبله بن سخیم می گوید: روزی در زمان خلافت معاویه-رضی الله عنه- نزد ایشان رفتم، ایشان را در حالی دیدم که ریسمانی در گردنش انداخته و کودکی آن را به دنبال خود می کشاند، انگار ایشان را مهار کرده است و این گونه با او بازی می کند. از او پرسیدم: ای امیرمؤمنین، این چه کاری است که شما به آن مشغول هستید؟

معاویه-رضی الله عنه- گفت: ای بی عقل! من از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- شنیده ام که فرمود: اگر بچه ای دارید برای خوشحال کردنش با او رفتار بچگانه ای داشته باشید.[4]

[1] – تاریخ الاسلام / ج 2 / ص 316,

[2] – حضرت معاویه و حقایق تاریخی / ص 227 / با اندکی تصرف.

[3] – البدایه و النهایه / ج 8 / ص 128 / به نقل از ترمذی

[4] – تاریخ الخلفاء / سیوطی / ص 195

 

جنگ صفین

 

پس از شهادت حضرت عثمان -رضی الله عنه- انگار رب العالمین تصمیم داشت،  مسلمین را مورد آزمایش قرار دهد، به همین جهت فتنه و آشوب آغاز شد. معاویه -رضی الله عنه- معتقد بود که حضرت عثمان -رضی الله عنه- مظلومانه شهید شده است و نبآید در انتقام گرفتن از قاتلین هیچگونه نرمشی به خرج داد. از آن طرف نیز منافقین که از قبل منتظر چنین فرصتی بودند و خوشحال و خرسند از اینکه بین این دو امیر بزرگ، اختلافی ایجاد شود، خود را در میان لشکریان حضرت علی -رضی الله عنه- پنهان کرده بودند.

به دلایلی که حضرت علی -رضی الله عنه- داشتند، تصمیم گرفت که آنها را تحویل ندهد وهمین سبب ایجاد اختلاف بین حضرت علی و معاویه -رضی الله عنهما- گردید.

علامه ابن کثیر این داستان را اینگونه بیان می کند:

حضرت ابو مسلم خولانی -رضی الله عنه- با جمعی از صحابه نزد معاویه -رضی الله عنه- رفتند و ایشان را به بیعت با حضرت علی-رضی الله عنه- دعوت دادند، و این گونه معاویه

-رضی الله عنه- را خطاب کردند: آیا می خواهی با علی وارد جنگ شوی؟ چه فکر کرده ایی؟ آیا از نظر علم و فضل با ایشان برابری؟ معاویه -رضی الله عنه- پاسخ داد: به خدا قسم من چنین تصوری ندارم، و خیلی بهتر از شما می دانم که حضرت علی -رضی الله عنه- از من بهتر است.  اما آیا شما نیز این را قبول ندارید که عثمان -رضی الله عنه- مظلومانه شهید شد؟ من پسر عمویش هستم. به همین جهت برای انتقام خون او و قصاص از قاتلین، از همه حقدارترم. شما نزد حضرت علی بروید و بگویید، اگر قاتلین حضرت عثمان -رضی الله عنه- را تحویل دهد، امر خلافت را به او می سپارم و همگی با او بیعت می کنیم.

هیات مذکور نزد حضرت علی -رضی الله عنه- آمدند و پیغام معاویه-رضی الله عنه- را رساندند، اما حضرت علی-رضی الله عنه- به دلایل موجهی که در دست داشت از تسلیم قاتلان خودداری نمود، و همین سبب شد که اهل شام که همگی گوش به فرمان معاویه-رضی الله عنه- بودند با حضرت علی بیعت نکنند و اختلاف شروع شد.[1]

اما با توجه به همه اینها آن دو بزرگوار، احترام یکدیگر را نگه می داشتند، و هیچکدام برای کسب پست و مقام و ریاست جنگ نمی کردند. بلکه هر یک خود را بر راه صحیح و صواب می دانست و به خاطر همان جنگ می کرد.

البته نظریه علماء و جمهور اینست که حضرت علی-رضی الله عنه- در این کشمکش بر حق بوده و این خطای اجتهادی بوده که از معاویه-رضی الله عنه- سر زده است.[2]

[1] – حضرت معاویه و حقایق تاریخی / ص 263,

[2] – البدایه و النهایه / ج 8 / ص 129,

 

خلافت معاویه -رضی الله عنه-

 

حضرت حسن بن علی -رضی الله عنهما- با مشاهده فتنه و آشوب و امکان دوباره ریخته شدن خون اصحاب، و با مشاهده اختلاف مردم عراق، تصمیم گرفت، امر خلافت را به معاویه -رضی الله عنه- بسپارد، تا از بروز هرگونه اختلاف و خونریزی جلوگیری به عمل آورد و خود به مدینه بازگشت.

معاویه -رضی الله عنه- به کوفه رفت و مردم همگی با او بیعت کردند.[1]

علامه سیوطی می گوید: معاویه -رضی الله عنه- مجموعاً 20 سال استاندار و 20 سال نیز به عنوان خلیفه و حاکم اسلامی قرار گرفت.[2]

ایشان مدت 4 سال در زمان خلافت حضرت عمر -رضی الله عنه-، 12 سال در زمان خلافت حضرت عثمان -رضی الله عنه-، و 4 سال در زمان خلافت حضرت علی -رضی الله عنه- و 6 ماه در زمان خلافت حضرت حسن بن علی -رضی الله عنهما- ، امیر و والی شام بود. علامه ابن کثیر می فرماید: رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- در احادیث اشاره فرموده که بعد از من خلافت تا سی سال طول می کشد و سپس به پادشاهی تبدیل می شود.

و این مدت سی سال با خلافت حضرت حسن -رضی الله عنه- تکمیل شده و معاویه -رضی الله عنه- اولین پادشاه اسلامی بود و بهترین آنها.[3]

علامه سیوطی قول کعب الاحبار را نقل می کند که فرمود:((لن یملک أحد هذه الامه ما ملک معاویه)) کسی از این امت به اندازه معاویه حکومت نمی کند.

[1] – اسد الغابه / ج 5 / ص 200,

[2] – تاریخ الخلفاء / سیوطی / ص 195,

[3] – البدایه و النهایه / ج 8,

 

خطای اجتهادی معاویه -رضی الله عنه-

 

معاویه -رضی الله عنه- در دوران حکومت خویش چندین بار با لغزش های اجتهادی مواجه شده است که همین موارد سبب شده اند تا حکومتش با خلافت راشده تفاوت داشته باشد و دوران حکومتش را ((ملوکیت)) بنامند.

اما آیا او به خاطر این خطا و لغزش ها گناهکار می باشد؟

علامه تقی عثمانی می فرماید: در احادیث صحیحه مذکور است که مجتهد اگر به حق (و حقیقت) برسد، برایش مزد و پاداش دو برابر خواهد بود و اگر اشتباه کند (باز هم) یک اجر خواهد برد و شکی نیست که معاویه -رضی الله عنه- مجتهد بوده، بنابراین اگر اشتباهی هم کرده باشد، نزد خداوند اجر و ثواب دارد. و این امر برایش قابل اعتراض و ملامت نیست.[1]

((اما این امر را (لغزش اجتهادی) در مورد افراد بعدی (یزید) نمی توان بکار برد. زیرا آنها اصلاً اهل اجتهاد نبوده اند، بلکه از آنها فاسق وگناهکار علنی بودند و از هیچ نظر آنها را نمی توان جزء خلفاء به شمارآورد. و آنها صرفاً در لیست ملوک داخل اند.))[2]

یکی از این لغزش های بزرگ، انتخاب نمودن پسرش یزید، به عنوان جانشین خویش بود. این پیشنهاد از طرف اصحاب گرانقدر رسول و تابعین به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و اکثر بزرگان اصحاب و حضرت ام المؤمنین عایشه صدیقه -رضی الله عنها- آن را رد کردند.

توضیح بیشتر در مورد این جریان را از مفتی شیخ عثمانی (رحمه الله) نقل می کنیم:[3]

یک حادثه ی بزرگ بر خلافت اسلامی

با وجود آن باز هم اسم ((یزید)) جهت خلافت برده می شود، حتی چهل نفر از اهالی کوفه خدمت امیرمعاویه -رضی الله عنه- آمده (یا فرستاده می شوند) و به ایشان پیشنهاد می دهند که شایسته است شما یزید را بعد از خود به عنوان خلیفه انتخاب نمایید. زیرا به نظر ما، شخصی پسندیده تر و نسبت به سیاست و امور مملکتی ماهرتر از او، وجود ندارد، لذا هم اکنون از مردم برای او، بیعت خلافت گرفته شود. حضرت امیر معاویه -رضی الله عنه- کمی تأمل نموده و در این مورد از افراد بخصوصی مشورت می نمآید. بعضی از آنها رای توافق می دهند، و فسق و فجور یزید هم تا آنوقت ظاهر و آشکار نبود، بهر حال سرانجام، جهت بیعت خلافت یزید تصمیم گیری می شود.

بیعت با یزید

معلوم نیست چه کسانی در شام و عراق حرف بیعت یزید را پخش کردند و این حرف، بین مردم شایع گردید که اهل شام، عراق، کوفه و بصره به بیعت با یزید اتفاق کرده اند.

مردم حجاز چشم به اهل بیت دوخته بودند، خصوصاً به حضرت حسین بن علی -رضی الله عنهما- که او را بعد از امیر معاویه -رضی الله عنه- مستحق خلافت می فهمیدند و در این مورد منتظر رأی حضرت حسین، حضرت عبدالله بن عمر، حضرت عبدالله بن ابی بکر، حضرت عبدالله بن زبیر و حضرت عبدالله بن عباس (رضوان الله علیهم اجمعین) بودند.

 

منابع : سایت راه سنت و سایت حوزه علمیه احناف خواف



صفحات ویژه

[ صفحات: ویژه ]
صفحات دیگر

کد آهنگ

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به اسلام آنلاین است. ||اسلا م آنلاین ...