سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نـــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:49 عصر
مسلمان

نـــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاز چیست؟

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز آرامش دل انسان است

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز جنگ باشیطان است

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز پاک کننده گناهان است

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز معراج مومنان است

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز نشانه دوستی باخالق جهان است

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز یادمالک جهان است

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز اولین پرسش ازقیامت است

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز  کلیدهمه کارهااست

نــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــاز آزمایش الهی است


تو برای آخــــــرت آفریده شده ای نه برای دنیــــــا…

??بترس از آن روز که مـــــــرگ تو را دریابد و تو درحال گــــــــناه باشی



مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگ

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:48 عصر
مسلمان

زود قضاوت نکنیدوااااای

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند

و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.
پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه : آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید

ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید ، نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت

و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟

مسئول خیریه : ” با کمی شرمندگی ” نه ، نمی‌دانستم خیلی تسلیت می‌گویم

وکیل : آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند

و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه : نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی

وکیل : آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سال هاست که در یک بیمارستان روانی است

و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت : ببخشید. نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید …

وکیل : خوب ! حالا وقتی من به این ها یک سنت کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟!!!



مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگ

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:47 عصر
مسلمان

زود قضاوت نکنیدوااااای

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند

و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.
پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه : آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید

ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید ، نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت

و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟

مسئول خیریه : ” با کمی شرمندگی ” نه ، نمی‌دانستم خیلی تسلیت می‌گویم

وکیل : آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند

و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه : نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی

وکیل : آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سال هاست که در یک بیمارستان روانی است

و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت : ببخشید. نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید …

وکیل : خوب ! حالا وقتی من به این ها یک سنت کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟!!!



زندگی را به تمامی زندگی کن،در دنیا زندگی کن بی آنکه جزئی از آن ب

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:45 عصر
مسلمان

زندگی را به تمامی زندگی کن،در دنیا زندگی کن بی آنکه جزئی از آن باشی زندگی سخت ساده است !!!

خطر کن چیزی را از دست نمی دهی !!

با دستهای تهی آمده ایم و با دستهای تهی خواهیم رفت ؛تنها فرصت است که به پایان می رسد .

مرگ تنها برای کسانی زیباست  که زیبا زندگی کردند و از زندگی کردن نهراسیدند  هر لحظه آن را آنگونه زندگی کن  که گویی آخرین لحظه است  و کسی چه می داند .....



پیام های قرآنی

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:45 عصر
مسلمان

پیام های قرآنی


 سوره ق آیه 16 

 {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ? وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ}

گل تقدیم شما ما انسان را آفریده‌ایم و می‌دانیم که به خاطرش چه می‌گذرد و چه اندیشه‌ای در سر دارد
گل تقدیم شما و ما از شاهرگ گردن بدو نزدیکتریم.



کشیشى یک پسر نوجوان داشت کم کم وقتش رسیده بود

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:44 عصر
مسلمان

کشیشى یک پسر نوجوان داشت  کم کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم سن و سالانش واقعاً نمی دانست که چه چیزى از زندگى می خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.


یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد. به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد: یک کتاب مقدس، یک سکه طلا و یک بطرى مشروب.  کشیش پیش خود گفت: « من پشت در پنهان می شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می دارد».
اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آن هم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.


مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می زد کاپشن و کفشش را به گوشه اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن ها را از نظر گذراند. کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد.

سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد. کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت: «خداى من! چه فاجعه بزرگی! پسرم سیاستمدار خواهد شد!»



مختصری ازبیوگرافی حضرت زبیر رض

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:43 عصر
مسلمان

مختصری ازبیوگرافی
حضرت زبیر رضگل تقدیم شما
اس?م آوردن زبیر
زبیر در هشت سالگی به اس?م مشرف شد ‏( سیر اع?م النب?ء ذهبی . ‏) .
زبیر رضی الله عنه نزد عمه اش خدیجه در خانه پیامبر صلی الله علیه
وسلم می رفت با پسر دائی اش علی بن ابی طالب رضی الله @ عنه که
کودکی در سن وسال او بود م?قات می کرد .


در یکی از روزها علی را دید که نماز می خواند او از نماز علی تعجب کرد وبا او به سخن
پرداخت وچیزهایی در مورد اس?م از زبان علی شنید، ابوبکر رضی الله
عنه نیز با او در مورد اس?م ودعوت محمد صلی الله علیه وسلم سخن
می گفت، زبیر به قصد دیدار پیامبر صلی الله علیه وسلم حرکت کرد،
پیامبر صلی الله علیه وسلم به گرمی از او استقبال نمود وخوش آمدگفت واو را در کنار خود نشاند .


زبیر در سنین نوجوانی صادقانه و قاطعانه به اس?م روی آورد، او در
ابتدا اس?م خود را مخفی نگه می داشت اما با مشک?ت فراوان مواجه
شد. عمویش نوفل از اس?م آوردن زبیر خبر شد با او در مورد ترک این
دین سخن گفت .


اما زبیر ترک دین را نپذیرفت بنابراین عمویش به گونه
های مختلفی به شکنجه او پرداخت، گاهی او را در حصیری می پیچاند
واطراف او را آتش می افروخت . طوری که نزدیک بود زبیر در اثر دود
آتش خفه شود. در آن حال عمویش او را صدا می زد که به دین محمد
کفر بورزد تا از عذاب رهایی یابد . اما زبیر به اصرار تکرار می کرد:
)) بعد از این امکان ندارد که به کفر برگردم وتحمل هر شکنجه ای در
راه خدا آسان است .(( وقتی عمویش اصرار او را دید او را به حالشرها کرد.
و اینگونه زبیر مسلمان نیرومندی گردید که در پذیرفتن اس?م از
سابقین اولین به شمار می رود .


زبیر درکنار همسرش اسماء
زبیر رضی الله عنه با اسماء دختر ابوبکر رضی الله عنه



خداوند توراهدایت کند ای مهران مدیری که تو این افکار شومت را از

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:42 عصر
مسلمان

خداوند توراهدایت  کند ای مهران مدیری که تو این افکار شومت را از آنان به ارث بردی!

هشداری‌ به ‌امثال ‌مهران‌ مدیریعصبانی شدم!


رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «اصحاب مرا دشنام ندهید اگر یکی از شما به اندازه کوه اُحد طلا انفاق کند با یک مد یا نصف مدی که اصحاب من انفاق می‌کنند برابری نمی‌کند». (صحیح‌بخاری)


سیدنا جابر رضی الله عنه می گوید: به عایشه گفته شد که افرادی به صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی ابوبکر و عمر بد می‌گویند؟


ام المومنین عایشه صدیقه رضی الله‌عنها فرمودند: «چرا از این تعجب می‌کنید، صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم از این دنیا رفته و عملشان منقطع شده، پس الله دوست دارد که اجر و پاداششان منقطع نشود و ھمچنان ادامه داشته باشد». (جامع‌الاصول)



پس بدانید و آگاه باشید: ای کسانی که به صحابه‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین می‌کنید، با این کار شما به آنها ضرر و زیانی نمی‌رسد، بلکه بلعکس به سود و منفعت آنها خواهد بود و شما در هر صورت بازنده واقعی هستید.

 



عکـس پروفایلتو چـــادر خاکــی مادرم گذاشته بودی....

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:37 عصر
مسلمان

عکـس پروفایلتو چـــادر خاکــی مادرم گذاشته بودی....
دوستانتو از عواقب بد دوســـــتی با نامحرم آگاه می کردی...
آرزویت را شــــهادت نوشته بودی...

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

اینکه با یکی شروع کردی به دردودل کردن...
از آرزویت گفتی...
تحسینت کرد...
از حجابت گفتی...
تحسینت کرد...
از حجاب نگاهش گفت...
تحسینش کردی...
از بچه مذهبی بودنش گفت...
تحسینش کردی...

کم کم نوع حرف هاتون فرق کرد...
اول راه خواهرم برادرم بودید و حالا اسم شخص مورد نظر??

طرز فکرت تغییر کرد...
اولا که می گفتی ما خواهر برادری چت می کنیم و گناهی نمیکنیم...
بعدشم گفتی ما قصدمون جدیه...

گفتی پسر خوبیه با ایمانه،مذهبی،ریش،یقه ملایی،تسبیح و...‌
مگه نه که مؤمنان از صحبت بی مورد با نامحرمان دوری می کنند...??

خواهرم...

پسر خوب با هیچ نامحرمی چت (غیرضروری) نمی کنه...
دخترخوب هم همینطور...
مشکل فقط اینجاست که ما تفسیر خوب بودن را اشتباه متوجه شدیم...قابل بخشش نیست
عادت کردیم به کلاه شرعی سرخودمون گذاشتن...

خواهرم وقتی قبح این گناه برایت شکسته شد مطمئن باش آخرین نفری نیست که شما باهاش چت می کنی...
و شماخواهرم مطمئن باش آخرین دختری نیستی که اون آقا پسر باهاش چت می کنه‌...

راستی یه سوال میدونستی توام الآن مثل دوستات دوست پسر داری??

اصلا کجای کار بودی که به اینجا رسیدی??
از یه گروه مختلط مذهبی شروع شد،آره??
تو که خودتو بیشتر از همه میشناختی...
تو که میدونستی نمیتونی تقوا کنی از اول به اون گروه نمیرفتی...

اما هنوز هم دیر نشده...
مگه خدا تو سوره اعراف آیه 156 نگفته که :
همانا رحمت و بخشش من تمامی اشیاء و موجودات را فرا گرفته است

توبه کن خدات بسیار بخشنده و توبه پذیره...



عکـس پروفایلتو چـــادر خاکــی مادرم گذاشته بودی....

یادداشت ثابت - جمعه 95/6/6
11:37 عصر
مسلمان

عکـس پروفایلتو چـــادر خاکــی مادرم گذاشته بودی....
دوستانتو از عواقب بد دوســـــتی با نامحرم آگاه می کردی...
آرزویت را شــــهادت نوشته بودی...

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

اینکه با یکی شروع کردی به دردودل کردن...
از آرزویت گفتی...
تحسینت کرد...
از حجابت گفتی...
تحسینت کرد...
از حجاب نگاهش گفت...
تحسینش کردی...
از بچه مذهبی بودنش گفت...
تحسینش کردی...

کم کم نوع حرف هاتون فرق کرد...
اول راه خواهرم برادرم بودید و حالا اسم شخص مورد نظر??

طرز فکرت تغییر کرد...
اولا که می گفتی ما خواهر برادری چت می کنیم و گناهی نمیکنیم...
بعدشم گفتی ما قصدمون جدیه...

گفتی پسر خوبیه با ایمانه،مذهبی،ریش،یقه ملایی،تسبیح و...‌
مگه نه که مؤمنان از صحبت بی مورد با نامحرمان دوری می کنند...??

خواهرم...

پسر خوب با هیچ نامحرمی چت (غیرضروری) نمی کنه...
دخترخوب هم همینطور...
مشکل فقط اینجاست که ما تفسیر خوب بودن را اشتباه متوجه شدیم...قابل بخشش نیست
عادت کردیم به کلاه شرعی سرخودمون گذاشتن...

خواهرم وقتی قبح این گناه برایت شکسته شد مطمئن باش آخرین نفری نیست که شما باهاش چت می کنی...
و شماخواهرم مطمئن باش آخرین دختری نیستی که اون آقا پسر باهاش چت می کنه‌...

راستی یه سوال میدونستی توام الآن مثل دوستات دوست پسر داری??

اصلا کجای کار بودی که به اینجا رسیدی??
از یه گروه مختلط مذهبی شروع شد،آره??
تو که خودتو بیشتر از همه میشناختی...
تو که میدونستی نمیتونی تقوا کنی از اول به اون گروه نمیرفتی...

اما هنوز هم دیر نشده...
مگه خدا تو سوره اعراف آیه 156 نگفته که :
همانا رحمت و بخشش من تمامی اشیاء و موجودات را فرا گرفته است

توبه کن خدات بسیار بخشنده و توبه پذیره...



صفحات ویژه

[ صفحات: ویژه ]
صفحات دیگر

کد آهنگ

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به اسلام آنلاین است. ||اسلا م آنلاین ...