عواقب دردناک ارتباطات تلفنی نامشروع قسمت پنجم
عواقب دردناک ارتباطات تلفنی نامشروع قسمت پنجم
روزها گذشت و ارتباط ما و آن ها به این صورت سپری شد تا این که فیلمی را آوردندکه در آن مدیر شرکتی از طریق تلفن با دختر جوانی که او را دوست داشت و دختر نیز او را دوست داشت آشنا شده و سپس قرار گذاشتند تا در مکانی همدیگر را ملاقات کنند ، وهنگام ملاقات دانست که معشوقه ی تلفنی اش منشی دفترش می باشد..
هردو تعجب کردند وهردو قرار ازدواج را گذاشتند..
با خود فکر می کردم و می گفتم: آیا ممکن است که من به همسری که آرزویش را دارم از طریق تلفن دست رسی پیدا کنم؟!!
بعد از آن تصمیم گرفتم از دوستم که واسطه ی اینگونه کارها بود شماره ای از شماره های زیادی را که دارد و با آن ها با جوانان صحبت می کند بگیرم.
دوستم بلافاصله شماره ی جوانی را داد و مرا قانع کرد که برای ازدواج باهم مناسبیم، و بعد از آن مکالمات تلفنی من با او شروع شد، او را شناختم و مکالماتم را تکرار کردم..می کرد.
من منتظر « شب زنده داری » برادر بزرگم بیداری در شب را دوست داشت و می ماندم تا همه ی اهل خانه بخوابند و بعد با دوست پسرم تماس می گرفتم.
روزی از روزها بعد از آن که برادرم به خواب رفت، گوشی را برداشتم و شروع به صبحت کردم..
