تنها زمانى \صبور\ خواهى شد
تنها زمانى "صبور" خواهى شد
که "صبر"را یک "قدرت" بدانی
نه یک "ضعف"
آنچه "ویرانمان" مى کند،
"روزگار" نیست!
حوصله ی "کوچک"
براى "آرزوهاى بزرگ" ماست !!!
تنها زمانى "صبور" خواهى شد
که "صبر"را یک "قدرت" بدانی
نه یک "ضعف"
آنچه "ویرانمان" مى کند،
"روزگار" نیست!
حوصله ی "کوچک"
براى "آرزوهاى بزرگ" ماست !!!
از غیبت، تهمت، قضاوت نسنجیده در مورد افراد یا حوادث، حسادت، کینه، دروغ، جر و بحث کردن با دیگران و رنجاندن آنها به شدت پرهیز کنید.
زیرا با انجام دادن این گونه اعمال به دور خودتان تراکمی از نیروهای منفی جمع آوری میکنید و کسی که از این مقدار زیاد نیروهای منفی عذاب میکشد، خودتان هستید.
گناه و پریشانی
حضرت مالک بن دینا(ر رح) در راهی می رفتند .درمسیر نوجوانی را دید که پیراهنی کهنه بر تن دارد و غمگین ایستاده و گریه می کند و عرق از بدنش می چکد ؛در حالی که فصل سرما بود.
حضرت مالک بن دینار (رح) با تعجب پرسید : ((برای چه گریه می کنی و در این سردی چه طور عرق کردی ؟))
نوجوان گفت : ((این جا از من گناهی سر زده بود وقتی این جا آمدم یادم آمد )) ترس الهی ،ندامت و پریشانی چنان بر او غالب شده بود که غرق در عرق شده بود .سبحان الله !چه قدر با حیا بود.
پاکن گناهان
طواف کعبه : ابن عمر گفت :شنیدم که رسول خدا (ص) می فرمود :کسی که کعبه را هفته ای طواف نماید بمانند قدمی نمی گذارد و قدمی بر نمی دارد جز آنکه خدا با هر یک گناهی از او می آمرزد و با دیگری حسنه ای برایش می نویسد .(ترمذی و نسائی )
مجالس ذکر :رسول خدا (ص) می فرماید : ((خداوند فرشتگانی دارد که در زمین سیر می کنند و هرگاه قومی را یافتند که یاد خدا را می کنند ندا می دهند :بیایید به سوی چیزی که آرزویش را داشتید ، آنها هم می آیند و سپس به آسمان دنیا بالایشان میبرند.خداوند می فرماید:بندگان مرا دردنیا چگونه یافتید؟میگویند :آنها را واگذاشتیم در حال ستایشت و به بزرگی یادت می کردند و ذکر تو را می کردند..خداوند نیز می گوید :گواه من باشید که من آنها را آمرزیدم))(بخاری و مسلم )
دور کردن چیزهایی از راه که به رهگذران آسیب می رساند:رسول خدا (ص)می فرماید: ((مردی در راهی می رفت ،شاخه خاری در راه دید و آن را از راه کنار زد .سپس خدا او را سپاس و گزارد و آمرزید ))(مسلم)
اذان :رسول خدا (ص)می فرماید :موذن که بانک بر آورد هر تر و خشکی ((هر چیز))برایش گواهی می دهد و گناهانش آمرزیده می شود ))(نسائی)
ادامه دارد...
اندوهگین مباش !چرا که اندو ،تو را از گذشته دلگیر می سازد ،آز آینده می ترساند و روزت را از تو می گیرد.
اندوهگین مباش !زیرا اندو ،قلب را می گیراند ،چهره را ترش می کند و شادبی آن را از بین می برد و امید را ویران می سازد.
انوهگین مباش !زیرا اندوه دشمن را شاد و دوست را ناراحت می کند و حسود را بر ناکامی ات خوشحال میگرداند و واقعیت ها را در برابرت دگرگون می سازد.
اندوهگین مباش !زیرا اندوه گمشده ای را باز نمی گرداند و مرده ای را زنده نمی کند و ارزشی به دنبال ندارد و سودی در پی نخواهد داشت
اندوهگین مباش!هر چند فقیر باشی چرا که برخی زیر بار قرض و بدهی هستند ،اندوهگین مباش !هر چند اتومبیلی نداشته باشی چرا که برخی پا ندارند.
اندوهگین مباش !هر چند از درد ها بنالی چرا که برخی روی تخت های سفید افتاده اند ،اندوهگین مباش !هرچند فرزند را در یک حادثه از دست دادهاند.
اندوهگین مباش !زیرا دادگاه به آن رسیدگی نمی کند و سرنوشت ،حتمی است و قلم ها خشک شدهاند و طومارها پیچیده اندوهت چیزی از حقیقت را پس و پیش نمی کند
بار دگر رمضان به دیدار انسانیت می آید در حالیکه هنوز سرزمینهای مسلمانان غرق در خونند…
رمضان به امید اینکه شاید خونهای سال گذشته خشک شده باشند و ملتهای اسلامی ره بسوی رشادت برده باشند و یا اینکه از خواب سنگین خرگوشی بیدار شده باشند بار دگر فرا رسید…
اما دید که باتلاقهای خون مسلمانان مظلوم سیلاب شده، دریاچه های خون اقیانوس گشته… کمرهای مسلمانان در هر جای دنیا زیر تازیانه های کفر به زانو در افتاده است…
نشید « کودکـــ تنــها» روایت کودکی مظلوم را بیان می کند که در خردسالی گویی طعم سختیهای زندگی را یکجا می چشد و خانواده خود را از دست داده است؛ گویی طعم تلخ تنهایی و درد را در عوض لذت و خوشی بازی های کودکانه می چشد و چاره ای جز تحمل سختیهایی را که اورا بسان پیرمردی کهنسال رنجور و شکسته کرده ندارد و تنها امیدش همتی از مسلمانان و هم کیشانی است که در خواب سنگینی فرو رفته اند و جز خداوند کسی را توان بیدار نمودن آنها نیست.
آیا اگر رمضان را زبانی می بود با صدای بلند داد بر نمی آورد:
ـ ای مسلمانان برخیزید… این چه عزا وچه ماتم است؟ تا کی در زیر تازیانه های ظالمان ، شراب ذلت وخواری را مستانه می نوشید؟ تاکی تنهایی کودکان و خانواده خود را می نگرید و دست را بر دست گذاشته اید؟
من آمده ام تا گناهانتان را شستشو دهم، بیائید دست در دستانم نهید تا پاک شوید و به سوی درگاه پروردگارتان دستان لرزان امید و آرزو دراز کنید شاید که خداوند در شما همت حرکت نهد… برخیزید و کیان ظلم و ستم از زمین برچینید…
چه زیباست تا این پیام زیبا را گوش جان سپرده و جامه عمل به آن بپوشانیم…
مشخصات
عوامل انحطاط
1-عدم در نظر گرفتن خدا در خلوت یا عدم تمسک به ریسمان الهی .
2-عدم دعا برای ثبات و استقامت.
3-عدم پرورش جدی نفس و ساختن آن.
4-عدم نگه داشتن زبان (درفتنه ها )
5-سختگیری و مبالغه در امور.
6-امراض دل (پیروزی از هوای نفس بلند پروازی خود پسندی ،ریا ،شهوت)
7-عدم وجود برنامه ریزی روشن (طلب دانش یا جز آن )
8-پایبندی ظاهری و پوچ و عدم توجه به باطن و درون.
9-دنیا گرایی و علاقه به امور دنیوی.
10-دوری از قرآن (تلاوت ،تدبر،حفظ)
11-شوخی زننده
12-عدم وجود دوستان صالح
13-انجام بیش از حد امور مباح
14-رجوع به دوستان ناباب
15-عدم حضور در محافل سخنرانی های دینی و دوری بیش از حد از آنها
16-سستی در برخی واجبات
17-فشار از سوی پدر و مادر
18-مطالعه بعضی از کتاب هایی که به عقاید آسیب می رسانند و اندیشه های بیگانه را ترویج می دهند.
19-عدم تنظیم زمان و ازدست دادن وقت در امور غیر سودمند.
20-بیکاری و فراغت
21-گوشه گیری که موجب می شود شیطان بر فرد تسلط پیدا کند
22-تاثیر پذیری از منابع بیگانه(کانال های ماهواره ای ،اینترنت و..)
23-قرار گرفتن در معرض امور ناپسند به منظور دعوت
24-تاخیر در رفتن به مسجد هنگام نماز
25-ضعف و سستی در رویارویی با مشکلات اجتماعی که منجر به ترک پایبندی و التزام می گردد
انحطاط :بازگشت از ایمان به کفر یا از طاعت به معصیت یا بازگشت از استقامت یا از زیادت به نقصان.
افراد منحط دو گونه اند:
نخست:گونه ای که انحطاط آنها منجر به کفر می شود و نعوذ بالله مانند آن است که نماز را ترک کند یا دین را مسخره نماید و یا آنچه به آن مربوط است را مورد تمسخر قرار دهد.
دوم :گونه ای که به درجه کفر نمی رسد ولی چنین فردی شروع می کند به ارتکاب گناهان نابخشودنی و همه واجبات یا بیشتر آنها را ترک می نماید.
صبر در نوجوانی
حضرت ابو سعد خدری (رض) می گوید : من به منظور شرکت در جنگ احد معرفی شدم.در آن وقت سیزده سال داشتم. آن حضرت (ص) مرا قبول نکرد. پدر سفارش کرد که از نیروی خوبی برخوردار است و هیکلی قوی دارد.
آن حضرت (ص) نگاهش را به سوی من بلند کرد و پایین انداخت .
بالاخره به علت کمی سن به من اجازه ندادند.پدرمدر جنگ شهید شد و به شهادت رسید بنابراین ما هیچ چیز نداشتیم و برای امرار معاش در مضیقه بودیم؛به همین منظور به قصد دریافت کمک پیش آن حضرت (ص) آمدم.
آن حضرت (ص) ارشاد فرمودند : ((هر کس صبر اختیار می کند خداوند به او صبر عنایت می فرماید ، هرکس عفت و پاکی از خداوند می خواهد او را غنا و توانگری عطا می کند.))
حضرت ابو سعید خدری (رض) می گوید : ((من این مطلب را شنیذم بدون این که چیزی بخواهم آهسته برگشتم ))خداوند ایشان را به چنان مرتبه ای رسانید که در میان صحابه ی کم سن و سال ،عالمی بلند پایه مثل او مشکل می توان یافت.
منبع :فضائل اعمال ص 207 و 208
ترس نوجوان انصاری حضرت سهل بن سعد (رض )می فرماید : در دل یک نوجوان انصاری ترس خدا نشسته بود.هنگامی که پیش او بحث جهنم می شد،شروع به گریه می کرد تا این که بی هوش می شد. تا جاییکه بیرون آمدن از خانه را ترک کرد.
?این حالت او برای رسول اکرم(ص) بیان شد. آن حضرت (ص) به خانه او تشریف آورد و به محض واردشدن آن حضرت (ص) به خانه او ، آن نوجوان خود را به آن حضرت (ص) گرفته و روحش پرواز کرد و بر زمین افتاد.آن حضرت (ص) فرمودند : ((او را کفن کنید ، ترس خدا جگر او را تکه تکه کرده و به همین علت مرگ او ناگهانی آمد.))
منبع :پنجاه قصه برای جویندگان آخرت ص 48